تیمور قهرمان
تیمور قهرمان_1318ش
آقای تیمور قهرمان یکی از شاعران معاصر است. متاسفانه اطلاعات اندکی پیرامون زندگی این شاعر همشهری موجود است و اشعار ایشان هم تا کنون منتشر نشده است. در کتاب ارزشمند صد سال شعر خراسان اثر ارزشمندی از علی اکبر گلشن آزادی یکی از افتخارات تربت در قرن اخیر است و به اهتمام شاعر مشهدی احمد کمالپور جمع آوری شده است نام این شاعر تربتی نیامده است. تیمور قهرمان در سال 1318 در جنت آباد مه ولات تربت حیدریه چشم به جهان گشود. تحصیلات مقدماتی و متوسطه را در تربت حیدریه گذراند و تحصیلات تکمیلی را در مشهد به پایان رسانید
وی از سال 1338تا سال 1351در آموزش و پرورش تربت حیدریه مشغول به کارشد. در سال 1351به مشهد منتق شد و از سال 1351 الی 1378 در مشهد به امر معلمی ادامه دادند. در سال 1378بازنشسته شد و اینک نیز ساکن مشهد است. وی دارای همسر و سه فرزند می باشد
تیمور قهرمان از جوانی در جذب تئاتر شد و به عنوان نمایشنامه نویس، بازیگر، کارگردان و ... تا به امروز مشغول فعالیت است. از کارهای وی در زمینه ی نویسندگی، بازیگری و کارگردانی تئاتر میشود به نمایشهای مهر بی فرجام، دیروز، امروز، فردا، شبی که صبح نشد، مستاجر، شب دیوانگان، بلوف بزرگ، وایاس، رامرودی ها، آریاداکاپو، جعفرخان از فرنگ برگشته، رنگ و نیرنگ، گرگ طمعکار و روباه مکار، زاغ و گرگ و شغال، دو پول سیاه و ... اشاره کرد.
این شاعر همشهری در سال های 1353 تا 1358 با تلویزیون همکاری داشت و به عنوان کارشناس شعر و ادب فعالیت هایی را انجام داد. همچنین در طول سال های فعالیت حرف های خود با روزنامه های خراسان، آفتاب شرق، هیرمند، مشهد و کیهان همکاری داشته است
از سال 1362 به بعد پای تیمور قهرمان به عنوان بازیگر به سنیما و تلویزیون باز شد و در سریال روایت عشق در نقش حر بن ریاحی نقش آفرینی کرد. از دیگر فیلم وسریال های که وی در آنها بازی کرده است میتوان به فیلم های توقف در مه و جای پای چنگیز و همچنین سریال های کمند خاطرات، سایه ای برای همه، مالس ، قصه های آبادی، صفورا و ... اشاره کرد
از تیمور قهرمان دو کتاب پرواز در قفس (مجموعه شعر؛ منتشر شده در 1353 ) و همچنین رنگ و نیرنگ (نمایشنامه ی منظوم برای کودکان) چاپ شده است. کتاب دیگری با عنوان «جنت آباد» که اشعار تربتی و مه ولاتی این شاعر را در بر خواهد گرفت در دست تهیه میباشد. به عنوان در دست تهیه می باشد
قصیده ی جان فدای تربتی
سال ها پیش _گمان کنم حدود سال 85 _ شعری در ذم تربتی ها بین افواه رواج یافت که در واقع قصیدهای 32 بیتی بود با این مطلع : "من از آن روزی که گشتم آشنای تربتی / بی جهت گشتم اسیر و مبتلای تربتی". در آن زمان این شعر بینام منتشر میشد. بعدها از آقای محمود یاوری شنیدم که این شعر از آقای غلامعلی فرهنگ نیا بوده است که خود نیز تربتی است و در پایان همان شعر هم بیتی آورده است که میگوید: "من خود اهل تربتم، گه گاه شوخی میکنم / با بزرگان سخن سنج و غنای تربتی" و بیت هایی دیگر در این معنی که خود تربتی هستم و به تربتی بودنم افتخار میکنم و آرزوی دوام و سلامتی برای تربت و تربتی ها میکند. البته در آن تاریخ، در آن شعری که دست به دست میچرخید این ابیات پایانی حذف شده بود. این شعر در همان سال ها از طرف شاعران تربتی و غیرتربتی جواب گفته شد، از جمله آقای تیمور قهرمان در بهار 1376 قصیدهای در 29 بیت سروده بودند با نام «جان فدای تربتی»؛ پس از آن آقای یارمحمد خدنگی که اهل بیرجند و ساکن عشقی مشهد هستند در زمستان 1378 شعری سروده بودند به نام «مدال تربتی» و با این مطلع "من ندارم شک و تردید از مثال تربتی / مرحبا بر گربه و شیر و شغال تربتی" که در این شعر برعکس شعر فرهنگ نیا ابتدا مدح تربت کرده بودند و سپس قلم را به ذم تربت چرخانده بودند؛ پس از آن آقای محمود یاوری زاوه در فروردین 1379 قصیدهای در شصت بیت سروده بودند و نام آنرا «شستیه» گذاشته بودند و در آن قصیده هم شعر فرهنگنیا و هم شعر خدنگی را جواب گفته اند؛ در نهایت آقایان علی اصغر یزد فاضلی و محمد تربتی فیض آبادی هم هر کدام جوابیه های مجزایی سرودهاند. بعدها شعری از دیگر شاعر همشهری محمدمهدی تهرانچی هم دیدم که در جواب همین شعر سروده شده بود و در وبلاگ منتشرش کردم. به احتمال زیاد شعرهای دیگری نیز در همین خصوص سروده شده که بنده از آنها بی اطلاع هستم. این شعر آقای تیمور قهرمان در جواب شعر فرهنگنیا سروده شده است
تا نباشی از دل و جان آشنای تربتی کی بَری ره در حریم بی ریای تربتی؟
تربت است اینجا تو هم چون خاک ره افتاده باش تا رسی بر اوج فخر از کیمیای تربتی
حیدریه گشت پسوندش که در روز حساب فاتح خیبر شود مشکل گشای تربتی
گشته اندر بوستان مردی و آزادگی قامت سرو و صنوبر خم به پای تربتی
ثبت شد در دفتر دلدادگان انقلاب پایمردی و قیام و کربالی تربتی
بندهی مهر و وفا و، دشمن رنگ و ریا هست این مطلب به هر صورت نوای تربتی
رنگ میبازد به مُلک بیریایی و خلوص قالی زربفت پیش بوریای تربتی
با همه احوال دیدم نسخه ی لاطائلی از سوی نابخردی اندر هجای تربتی
چون نشد ممکن که بردارد کالهی سفله ای گشته خصم و خواهد از یزدان فنای تربتی
کرده آماج اراجیف و دروغ و ناسزا ز ابتدای تربتی تا انتهای تربتی
راستی، مؤمن، چه غم آمد که حرمتها شکست؟ یا چه کم دیدی تو از جود و سخای تربتی؟
ناسزا را هر چه میخواهی نثار بنده کن دیدی ار در کل عالم یک گدای تربتی
ور نه آب توبه بر سر ریز و میشو عذرخواه تا قیامت پیش آقازاده های تربتی
تربتی مانند تو بد جوهر و بد اصل نیست خبرهای باید که بشناسد بهای تربتی
فرض گیرم یک نفر هم این میان بدقول شد ز اولیای تربتی یا ز اشقیای تربتی
جمله را راندن به چوب کفر و ذم امری خطاست داوری ها را بنه بهر خدای تربتی
بنده ی باب الحوائج باش از روی خلوص تا نباشی بندهی نان و غذای تربتی
بنده ی مُلک قناعت باش و عِرض و آبرو تا نباشی بنده پیش سکه های تربتی
"مه فشاند نور و سگ عوعو کند" از روی جهل ای که عوعونامه سازی از برای تربتی
ذوق شعرت هست و در کف کاسه ی دریوزگی شعر و مداحیّ زر، زیر لوای تربتی
ای چه میسوزی؟ کجایت سوخت؟ کز روی عناد جلف و بیشرمانه چسبیدی به نای تربتی
آنکه خنجر میزند از پشت ابن ملجم است نی گرامی مردمان بی ریای تربتی
هر که نان خورد و نمک خورد و نمکدان را شکست میخورد او بعد از این درد و بالی تربتی
تربتی شیر است، شیر و باجِ روباه و شغال؟ طعمه ی چلپاسه گردد اژدهای تربتی؟
عرصه ی سیمرغ و پرواز دلآزار مگس؟ بال پرواز هما خواهد هوای تربتی
لاشه خواران را چه شأن همنشینی با عقاب؟ در بساط کاسه لیسان نیست جای تربتی
ما چو رستم ماندگاریم و تو فانی چون شغاد هر چه چاه حیله سازی پیش پای تربتی
شکوهای کردم ز خصمی وز کلام سُستِ او خواهشی هم دارم اینجا از شمای تربتی
این زمان شکرانه ی جاه و مقام و مال را لحظه ای غفلت نورزید از خدای تربتی
قهرمان " و خاک پای جمله یارانم هنوز خاصه یاران عزیز و باصفای تربتی "
تقدیم به همه ی همشهریان با آرزوی سلامتی و توفیق
تیمور قهرمان / تربت حیدریه / بهار 1376
تیمور قهرمان، بازیگر سینما و تلویزیون، در آثاری همچون سریال تلویزیونی «روایت عشق»، فیلم سینمایی «گفت زیر سلطه من آیید» فعالیت داشته است