شیخ احمد روح القدس
شیخ احمد روح القُدُس ت تربتی معروف به سلطان العلماء خراسانی1282_1248 ه_ش
شــیخ احمد روح القُدُس تربتی معروف به ســلطان العلمای خراســانی روزنامه نگار و مدیر «روزنامه روح القدس» بود که به مناســبت نام روزنامه، به «روح القدس» معروف گردید. یکی از قربانیان اهل قلم در تاریخ دراز دامن اســتبداد در ایران است.وی در تربت حیدریه [احتمالا در 1248 خورشیدی] به دنیا آمد(پایگاه راشد، اردیبهشت 1396).
شـیخ احمد تربتی فرزند [آیت الله] حاج شـیخ محمد حسین تربتی تا سن 29 سالگی تعلیم و تربیت را نزد پدر مجتهد خود در تربت حیدریه گذراند(صــدری طباطبایی، 1392). احمد ادبیات فارســی و عربی را نزد پدر و دیگر علمای زمانه خود آموخت. از آنجاکه پدر چندین ســال در محضــر مرحوم آخوند خراســانی(یکی از ســه مجتهد اعلم دوران مشــروطه ی مقیم نجف)و ســایر پیشـوایان وقت به درجه اجتهاد رسیده بود و اجداد او نیز از علماء درجه اول تربت بودند لذا مایل بود که پسر نیز رشته علوم دینی را ادامه دهد (سلیمان نوری، 1331). اما سـلطان العلمای خراسـانی جوانی بود جویای نام، با پدر و خاندانی مجتهد از علمای بزرگ تربت. او بسـیار انسان جسوری بود، در حدی که هر اندازه پدر ســـعی کرد او را پایبند به حوزه ی علمیه و درس مذهبی کند راه به جایی نبرد (ســـلیمان نوری، تیر1397 ).
شـخصیت بی تاب و جنجالی شیخ احمد با شهامت جوانی وی درآمیخته و رفته رفته کنجکاوی او را نسبت به مسائل سیاسی و اجتماعی جامعه حسـاس تر سـاخت تا اینکه تحت فشار برخی مقام های دولتی وقت خراسان عطشی که در درون وی نسبت به تأثیر گذاری در تحولات مهم تهران و بلکه ایران وجود داشـت بالاخره با مهاجرت وی به تهران فرو نشست(خط یبی، وبالک تربت حیدریه، 1386); و احمد که به دنبال خیالات دیگری بود زیر بار نرفت و به دنبال راهی بود که بتواند در تهران ادامه تحصـیل دهد. این خود موضـوع کشـمکش بین آنان بود تا اینکه پدر، دختر برادر خود را برای پسـر عقد و امور املاکش را به او واگذار کرد تا شـا ید در اخلاق و روحیاتش تغییری حاصل شود اما هیچ یک از این اقدامات نتوانست شور رفتن به پایتخت را از سر احمد بیرون آورد و سرانجام احمد با مختصر وجهی که داشت راهی تهران شد(سلیمان نوری، 1395).
شـیخ احمد پس از 40 روز در راه بودن با مشـکلات فراوان به تهران رسـید و در مدرسـه صـدر یا همان جلوخان مسجد شاه به عنوان طلبه حجره ای گرفت. احمد که در این زمان احتمالا 18 سـال داشـت، اهل گوشه گیری و پرداختن به بحث و درس نبود و بنابراین خیلی زود با زندگی طلبگی خداحافظی کرده و وارد جریانات سیاسی پایتخت شد(همان).
او به مدد علی اکبر دهخدا وارد محافل آزادی خواهانه ی تهران شـد (سـلیمان نوری، تیر 1397). و همزمان با پیروزی جنبش مشـروطه به انقلاب پیوست(صدری طباطبایی، 1392).
به واسـطه هوش و ذوق نویسندگی که داشت و زمانه نیز به لحاظ سیاسی مناسب بود (سلیمان نوری، 1395) و چون سـری پر شـور داشـت، دسـت به قلم شـده و نوشته هایش مورد استقبال جراید قرار گرفت و در بعضی از نشریات آن زمان تهران منتشر گردید(همان، 1397). با همین نوشته ها بود که شیخ احمد تربتی کم کم در میان محافل سیاسی تهران شناخته شد و به واسـطه شـور انقلابی که در او وجود داشت در جمع جوانان آزادی خواه پذیرفته شد و سپس با کمک همین گروه توانسـت امتیاز راه اندازی روزنامه روح القدس
را بگیرد (صدری طباطبایی، 1392). و با راه اندازی نشریه، علی اکبر دهخدا سردبیر روح القدس می شود (سلیمان نوری 1395);
وی همزمان با نهضـت مشـروطه طلبی در ایران، هفته نامه “ روح القدس“ را در تهران منتشر کرد(پایگاه راشد 1396) شماره اول این روزنامه در شـنبه 14تیر1286 خورشـیدی برابر با 25 جمادی الثانی 1325 قمری منتشـر شد. هر شماره روزنامه در چهار صـفحه به قطع 6/ 5×11 سانتیمتر طبع گردیده است. وجه اشتراک سالیانه آن در تهران 12 قران، در سایر شهرهای ایران 17 قران، در روسـیه 5 منات و در سـایر ممالک 10 فرانک بود، مسـلک روزنامه مبارزه علیه اسـتبداد و مخصـوصـا شـخص محمدعلی شـاه بود(سـلیمان نوری، 1395).
درطول نزدیک به یک سـال انتشـار روح القدس تنها 28شـماره چاپ و منتشـر گردید(پایگاه راشـد، 1396). و طی این مدت در روزنامه ی خود بیشـتر ین حمله و افشـاگری را نسبت به فعالیت مستبدین و شخص محمدعلی شاه و کارشکنی های وی منتشر کرد (صدری طباطبایی، 1392).
با این حال این روزنامه به او فرصـتی داد تا بتواند با نوشـتن مقالات تند و آتشین به مخالفت با مستبدین و مرتجعین برخیزد. همین کلام تند روح القدس بود که موجب شهرت او در میان مردم کوچه و بازار ش(همان،1395 ).
در مقاله های خود در روزنامه مستقیماً خود محمدعلی شاه را مورد حمله قرار میداد به طوریکه یکبار نوشته بود: "خوب اسـت قدر ی از مستی سلطنت بهوش آمده چشم باز کرده نظری بدولت خود و باقی دولت ها بنمایی- آیا تمام سلاطین عالم از وظیفه خود خارج شـده مشـغول قصابی گشته اند.."در همین زمان روزنامه او بمدت دو ماه توقیف و خودش مورد محاکمه قرار گرفت ولی دادگاه نتوانست وی را محکوم کند.. (کسروی، احمد، 1357).
در سـرمقاله نخستین شماره روح القدس آمده است که «اولا مردم باید خود را دارای حقوق در این خاک بدانند و این خاک را عزیز شمارند و خود را مسئول این خاک پاک بدانند ثانیا مردم باید شخص سلطان را مانند خودشان یک انسان زمینی بدانند که اگر به واسطه قدرتی که به او تفویض شده دارای حقوقی بر مردم است، ولی مردم نیز باید خود را دارای حقوقی بر سلطان بدانند و در صــورتی از ســلطان اطاعت کنند که ســلطان نیز به تک تک تکالیف خود در قبال مردم عمل نماید» هیچ نشــریه ای قبل از روح القدس، به این صـراحت به سـاحت مقدس ظل الله شـاه شـاهان مظفر الدین شـاه و محمد علی شـاه خطاب و تخطئه نکردند و سـرانجام تخطئه این می شـود که ابتدا به دادگاه فراخوانده می شـود و اولین دادگاه مطبوعات ایران به محاکمه سلطان العلما تربتی اختصاص پیدا می کند، اما به اندازه ای در سخن گفتن جسور است که دادگاه را به نفع خود پایان می دهد و شکایت دربار کان لم یکن می شود (سلیمان نوری، تیر 1397).
در چهاردهم آبان ،1286روزنامه روح القدس به دلیل نوشــتن مطالب مختلف علیه محمد علی شــاه قاجار توقیف شــد(تعادل، 139714/08/14).
گذشـته از آزار و اذیت شـیخ احمد وکوشش برای تطمیع او که البته نتیجه ای به نفع مستبدان نداشت، در موارد مکرر روح القدس را توقیف کرده بودند. کار به جائی رسـید که شـیخ احمد که دسـتی هم در طنر داشت، از شماره 17به بعد، به جای این عبارت که در دسـت راسـت عنوان روزنامه چاپ می شـد، “ عجالتا هفته ای یک نمره پنجشـنبه طبع و شـنبه توزیع می شـود “ نوشـت هفته ای یک نمره دوشـنبه طبع و چهارشـنبه توقیف می شود.“از همین روال، بهای هفته نامه که تا شماره سوم یک نمره صد دینار “بود از شماره 4 به صورت “قیمت یک نمره صد دینار و یک جو غیرت شد“ .(پایگاه راشد، 1396)
سـلطان العلما از متبحر ترین افراد در زمینه ی مطبوعات و روزنامه نگاری و نیز در زمینه سـیاسی و مبارزه با رژیم بود. مطالب انتقادی این روزنامه به قدری تند بود که محمد علی شاه پس از به توپ بستن مجلس بسیار درپی سلطان العلما بود و سرانجام نیز به شـدت با وی برخورد کرد.(حسـینی، استاد علوم سیاسی، 1396)
سلطان العلما البته تنها به مبارزه قلمی اکتفا نکرد(سلیمان نوری، 1395). پس از کودتای محمد علی شـاه بر علیه مجلس اول، (پایگاه راشـد، 1396) و به توپ بسـتن مجلس در دوم تیرماه 1287خورشیدی(برابر با 23جمادیالاول ۱۳۲۶ قمری)تفنگ در دست از بالای دفتر روزنامه به دفاع برخاست و چند نفر قزاق را کشته و مجروح کرد ولی عاقبت دسـتگیر شـد و با ضـرب و شـتم به باغ شـاه برده و همراه دیگر زندانیان در غل و زنجیر محبوس شد.
ماموران محمدعلی شـاه ، سلطان العلما را زنجیر کرده و شکنجه بسیار دادند(سلیمان نوری، 1395). او را به انبار دولت برده و خفه نموده و جسـد نیمه جانش را در چاه انداختند.(ملکزاده، مهدی، تاریخ انقلاب مشروطیت ایران)
بدینگونه این روزنامه نگار مبارز بر اثر شدت جراحات در چاه باغ شاه به شهادت رسید(سلیمان نوری، 1395). شیخ احمد روح القُدُس تربتی وقتی با دنائت مستبدان به خاک افتاد، 34 سال بیشتر نداشت(پایگاه راشد، 1396).
پس از پیروزی مشروطه خواهان و فرار محمدعلی میرزا، جسد وی را در حالی که طنابی دور گردنش بود از چاه بیرون آورده و دفن نمودند .(ملک زاده، مهدی، تاریخ انقلاب مشروطیت ایران)