+

ورود | ثبت نام

شماره همراه خود را وارد نمایید

captcha

ورود

رمز عبور را وارد نمایید

ورود با کد پیامکی

ورود

کد دریافتی را وارد نمایید

زمان باقی‌مانده: ثانیه

ثبت نام

اطلاعات را وارد نمایید

زمان باقی‌مانده: ثانیه

محمدحسن حسامی محولاتی

محمدحسن حسامی محولاتی1393_1307ش

»محمدحسن حسامی محوالتی«، فرزند شادروان محمدعلی حسامی از شعرای شیرین سخن معاصر. که در شعر حسامی تخلص مینمود به گفتهی خودش در هفتمین روز از هفتمین ماه سال 1307 هجری شمسی ساعت 7 صبح در روستای عبدل آباد محوالت تربت حیدریه چشم به جهان گشود. نامش محمد حسن قاضی حسامی محوالتی است وی که در خانوادهای روحانی متولد شده بود، تحصیالت مقدماتی را در مه والت و تربت حیدریه تا گرفتن دیپلم ادبی دنبال کرد و پساز آن دو سال به تحصیل علوم دینی در حوزه علمیه پرداخت. وی پس از آن به مشهد آمد و ضمن استخدام در سازمان اوقاف، در روزنامه »خراسان»(1329 تا 1349 ) و مجله »معارف اسالمی« همکاری کرد. وی در سال 1342 به تهران رفت  و در سازمان اوقاف مسئوول انتشار مجله معارف اسالمی گردید و عالوه بر داشتن سمت نمایندگی روزنامه خراسان در پایتخت، با روزنامه طنز »توفیق« همکاری خود را آغاز کرد و نوشته های طنز و انتقادی خود را با امضاهای »قلقلکچی« و »قلقل« تا هنگام تعطیلی این روزنامه در سال1350 در آن منتشر کرد. حسامیمحوالتی پس از انقالب اسالمی همکاری خود را با مجالت طنز »یاقوت« »فکاهیون« و »گلآقا« ادامه داد

کتاب »رنگینکمان طنز« که در بر گیرنده اشعار طنز و نثرهای فکاهی مرحوم حسامیمحوالتی است، چند سال پیش با مقدمه مرحوم استاد ابراهیم باستانیپاریزی توسط نشر خرم منتشر شد

حسامی محولاتی عالوه بر اشعار طنزآمیز فراوان و مشهوری که سروده، سراینده غزلهای عاشقانه بسیار زیبا و نیز چند شعر آیینی بسیار تاثیرگذار است. یکی از شعرهای بسیار معروف این شاعر فقید، شعری است که با تضمین مصراع هایی از غزل ابتدایی دیوان حافظ، در رثای شهدای کربلا سروده است

شه لبتشنگان میگفت زیر تیغ قاتلها                                       اال یا ایها الساقی ادر کأسا و ناولها

 به غیر از شاه مظلومان نبینی عاشقی صادق                           که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها

سر شهزاده اکبر چون ز شمشیر ستم بشکافت                        ز تاب جعد مشکینش چه خون افتاد در دلها

بگو آماده شو زینب که بعد از ظهر عاشورا                             جرس فریاد میدارد که بربندید محملها

نهان شد زیر خاکستر سر شاه شهید اما                                 نهان کی ماند آن رازی کزو سازند محفلها

چو شب شد غرق وحشت در بیابان کودکان گفتند                کجا دانند حال ما سبکباالن ساحلها

با این حال، چهره ی شاخص مرحوم استاد حسامی محولاتی، شعرهای طنز و برخی نظراتی است که درباره چگونگی طنزپردازی از خود به یادگار گذاشته است

این شاعر فقید چندی پیش درباره چگونگی طنزپردازی گفته بود7 »باید میان آثار طنز با آثاری که در آنها ناسزاگویی وجود دارد، تفکیک قائل شویم. خلق اثر طنز با توجه به لزوم توان کافی در انعکاس دردهای جامعه و حفظ حریم طنز با هدف اجتناب از گذر از خطوط قرمز میان آن با ناسزاگویی در قالب آثار ادبی، مشکلتر از خلق آثار جدی است. طنز متشکل از تکهپازلهای لطیف و در بر گیرنده تمامی ابعاد زندگی اقشار مختلف جامعه است. طنز متکی بر قوانین حاکم بر خلق آثار اخالقی و به دور از هرگونه ناسزا، در تمامی دورانهای تاریخی، مخاطبان خود را پیدا میکند

شعری از آثار طنز این شاعر فقید را که سرودههای سالهای دور است، میآوریم

من از وضع حاضر ملولیدهام/ اگرچه خود آن را قبولیده ام 

خودم گیج و منگم، ندانم که من/ فروعیدهام یا اصولیدهام 

کنم صبر تا وضع بهتر شود/ که تا کس نگوید عجولیدهام 

از آن ساکتم تا نگوید کسی/ که مخلص زیادی فضولیدهام 

دخالت نکردم به کاری که باز/ نگویند بیجا دخولیدهام 

نه دنبال زورم نه دنبال پول/ نه زوریدهام من نه پولیدهام 

اگر بود پولی به جیبم، بدان/ که قرضیدهام یا نزولیدهام 

مگیر ای جوان خرده بر طنز من/ که مخلص در این ره کهولیدهام 

 من آن طنزگویم که در راه طنز/ بزرگیدهام، بلکه غولیدهام 

روان »عبید«م که این روزها/ به جسم »حسامی« حلولیدهام 

گذشته است بسیار سختی به من/ که من با تحمل سهولیدهام 

ستمها از اینها کشیدم بسی/ که از ذکر آنها خجولیدهام 

از آن بیم دارم که بینم شبی/ طنابیدهام یا گلولیدهام 

خالصه از این وضع و این بلبشو/ ملولیدهام من، ملولیدهام 

 محمدحسن حسامی محوالتی«، صبح چهارشنبه 28 خرداد 1393 در 86 سالگی چشم از جهان فروبست

نظرات

نظر جدید